گاه سرسری رد شو و زندگی کن…دقت،”دق ت” میدهد!
ا دیروز …هرچه می نوشتم عاشقانه بود !از امروز …هرچه بنویسم صادقانه است !عاشقانه دوستت دارم …
نزر کردم اگر نیایی پیاده از یادت برم…
میگوید:آخرخنده گریه است…
بهانه ای جورکن بخندم!
بغضی درگلودارم!
بهانه ای جورکن بخندم!
بغضی درگلودارم!
این بار که آمدی
دستانت را روی قلبم بگذار
تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد
میلـــرزد
دلم برای لمس نگاهت سخت دلتنگی میکند ، به کدامین بهانه حواسش را پرت کنم !
عاشق ترین مرد، آدم بود
که بهشت را به لبخند حوا فروخت…
که بهشت را به لبخند حوا فروخت…
نمی دانی چه رنجیست ماندن
وقتی همه برای رفتن تو دعا می کنند . . .
وقتی همه برای رفتن تو دعا می کنند . . .
تنهایی قشنگترین حس دنیاست
چون برای داشتنش نیاز به هیـــــچ کس نداری . . . !
چون برای داشتنش نیاز به هیـــــچ کس نداری . . . !
نمیدانم چرا بین این همه آدم پیله کردم به تو !
شاید فقط با تو پروانه میشوم . . . !
شاید فقط با تو پروانه میشوم . . . !
هیچ میدانستی
زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی
وقتی بود که اسمم را با “میم” به انتها رساندی . . .
زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی
وقتی بود که اسمم را با “میم” به انتها رساندی . . .
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن
به هر حال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را . . .
به هر حال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را . . .
گرگ هم که باشی
عاشق بره ای خواهی شد
که تو را به علف خوردن وا می دارد
و رسالت عشق این است
شدنِ آنچه نیستی !
عاشق بره ای خواهی شد
که تو را به علف خوردن وا می دارد
و رسالت عشق این است
شدنِ آنچه نیستی !
دوست داشتن ، نه در ازدحام روز گم می شود
نه در خلوت شب
خفته یا بیدار دوست می دارمت . . .
نه در خلوت شب
خفته یا بیدار دوست می دارمت . . .
من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم !
عشق من ، بوسه با لجبازی ، بیشتر می چسبد !
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم !
عشق من ، بوسه با لجبازی ، بیشتر می چسبد !
یک سبد دعای خوشبختی مال تو
دست من بود می گفتم همه دنیا مال تو
دست من بود می گفتم همه دنیا مال تو
دوستت دارم
این تعارف نیست
زندگی من است . . .
این تعارف نیست
زندگی من است . . .
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود . . .
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود . . .
نظرات شما عزیزان: