خیلی وقت است فراموش کرده ام …
کدامیک را سخت تر می کشم … ؟
رنــــج !
انتظار !
یا نفس را …
همیشه باید کسی باشد
تا بغضهایت را قبل از لرزیدن چانهات بفهمد
باید کسی باشد…
که وقتی صدایت لرزید بفهمد
که اگر سکوت کردی، بفهمد…
کسی باشد که اگر بهانهگیر شدی بفهمد
کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد
به توجهش احتیاج داری
بفهمد که درد داری که زندگی درد دارد که دلگیری
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است
بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش برایِ یک آغوشِ گرم تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد همیشه…!
ایــــــن اشکــــــــ هــــا از قلبیستــــــــ که شبیــــــه دخترکـــــــــے لجبـــــــاز
فقطـــ تــــو را مے خواهـــد و از بـــــازے با خاطراتـــــــــــ خستهـــ شـــــــده . . .
ببــــــــــار بــــــــاران….
مـــــــــــــن ســـــــــــــفرکـــــــر ده ای دارمــــ کــــــــه یــــــــادم رفــــته…
آبـــــــــــــ پشتــــــــــ پـــــــــایش بـریــــــــزمـــــ…..
وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد
گاهی به سرم می زند بزنم زیر همه چیز و همه چیز !
اما سر که کاره ای نیست ، این “دل” است که فرمانروایی میکند …
برای تو میمیرم … تو وانمود کن که تب کرده ای …
همین کافیست … !
خورشید را در آغوش گرفته ای
پاهایت را به بوسه دریا سپرده ای
موهایت را به دست نسیم
چه خوش غیرتـــــــم من
دلى که اندوه دارد
نیاز به شانه دارد نه نصیحت…
کاش همه این را مى فهمیدند….!
مدتـــهاســـت
دلـــم شـــروعــی تـــازه میخــــــواهــد
تــو بیـــــــا
مــــــرا دوبـــــاره آغـــــــاز کـــن…
باید جشن بگیرم…
اشکهایم دوباره با من آشتی کرده اند…
چهار فصل کامل نیست !
هواــے تو ، هوای دیگریست
همیشه با خودت زمزمه کن که تحمل تنهایی بهتر از گدایی محبت است
عاشق واقعی کسیست که
زمانی که هزار دلیل برای رفتن دارد
هنوز هم به دنبال بهانه ای برای ماندن می گردد
بمان و تماشا کن
کسی که دیروز برای ماندت دست به دعا برداشته بود
امروز برای رفتنت نذر کرده است !
امشب که محتاج تو ام جای تو خالی است
فردا که می یایی به سراغم نفسی نیست
در هر رفتنی رسیدنی نیست
ولی برای رسیدن راهی جز رفتن نیست
سیلی واقعیت رو درست اون وقتی می خوری که وسط زیباترین رؤیا هستی !
مـُـسـآفـر کناری ام که پـیـاده شـد
پـنـجـره ای گـیـرم آمـد بـاقی مـسـیـر را گـریـسـتـم . . .
این دلِ بیصاحب مانده
خانهی کُلنگی شدهاست انگار
اجاره نمیرود دیگر!
بیا بکوبیم ، از نو بسازیم
بد بیاری مال وقتیه که بــــد ، بی یــــــاری …