رها...

 

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست رو بفهمه بدون اینکه بخوای به زور بهش حالی کنی . . .
 
 
 
بادکنـــک مـــن!

تاب نفســـي را که به آن داده‌ام نـــدارد

ببيـــن . . .

چگونـــه سر به هـــر کجا ميـــزند

که تهـــي شود از انـــدوه!
 

آهـــــــــای لعنتی...

مثل تمام آن چیزهایی که تا به حال از من گرفتی،

علاقه ام... دلم، عمرم، واعتماد...!

بگیر دیگر...

دستانم را بگیر
 
 
خدایاشبیه بادکنکی شده ام

ازبغضهایی که به اجبار فرو داده ام...

التماست میکنم...

فقط یک سوزن!

تکه تکه شدنم باخودم...
 
 
 
 
باران می خواهم

آنقدر شدید که...

من و تنهاییم را

با خودش بشوید ، ببرد !!!!
 
 
 
روزی به تمام این بی قراری ها میخندی

و ساده از کنارشان میگذری...!!!

این قشنگترین دروغیست که

دیگران برای آرام کردنت به تو میگویند ...
 
 
 
دلـــــــــم میگـــــــــیرد

وقـــــــــــتـی مــــــــــــــــیدآنم

در دنـــــــــــــیآیِ بــــــــــه این بــــــــزرگی

هیچ دلـــــی نیســت کــه بـــرآیِ مـن تنـــگ شـــود...
 

آنقدر برای تو بوده ام...

که دیگر...

من برایم غریبه است...!

اینگونه است وقتی که میروی...

میمیرم...

چون نه تورا دارم نه خودم را...!!
 

ایـن روزها

بُـرد با کســی اســت که بــی رحـم باشـد ،

از دلــت کـه مایـه بگــذاری ،

سوختـه ای ...!
 
 
 

گاه جلوی آینه می ایستم ... خودم را در آن میبینم ..

دست روی شانه اش میگذارم و می گویم... ...

چه تحملی دارد "دلت"...!!!
 


+ نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 20:14 توسط رها |

 

 
ای ابر ها نبارید !
من دریا را به پایش ریختم
. . .
برنگشت
!
 
 
دست خالی‌ که نمی‌شود به پیشواز خاطره رفت !
من هم وقتی‌ چمدانم پر از گریه شد راه می‌‌افتم . . .
 
 
 
جای خالیت را آنقدر با چشمانم آب میدهم که باز کنارم سبز شوی . . .
 
 
 
خدایا ؟ حواست هست ؟
صدای هق هق
گریههایم از گلویی می آید که تو از رگش به من نزدیکتری . . .
 
 
 
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “ چته ؟ چی شده ؟ ” ؛ بغلت کنه و بگه “ گریه کن ” . . .
 
 
اشکی که بی دلیل بیاید ، اشک دلتنگی نیست ، اشک بی کسی است !
 
 
فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد . . .
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد . . .
فقط رفت . . .
فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت : راحت شدم . .
 
 
 
دو ابر که عاشق یکدیگر می شوند ، بغضمی کنند و یکدیگر را در آغوش می کشند اما نمی دانند این وصال نابودشان می کند . .
 
 
 
حالا اشکها هم شبیه تو شده اند گریه که میکنم نمی آیند . .
 
 
 
اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که می خنده هزار و یه درد . . .
 
 
 
اشک ها قطره نیستند بلکه کلماتى هستند که مى افتند فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند کسى را که معنى این کلمات را بفهمد . . .
 
 
خدایایا فریاد گلویم را بگیر یا بغض گلویم را . . .
هر کدام راه دیگری را بسته اند !
 
 
 
مرا می شکنی
سرت را با افتخار بالا می گیری
ببین از سقف بالای سرت
چگونه اشک چکه می کند . . .
مغرور نباش
که روزی این سقف شکسته
روی سرت خراب می شود . . .


+ نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 14:32 توسط رها |

 

مـــن دیوانه نیســتـم!
فقط کـــمی تنهـــایــم. . .
هــــــمــین!
چـرا نــگاه مـــی کــنی؟
تـــنها نــدیـده ای؟
بــه مــن نخـــند
مـــن هــــم روزگــــاری عــــزیز دل کـــــسی بـــودم. . . ! ! !
  
 
چه فرقی دارد
پشت میله ها باشی
یا در خیابان های شهر در حال قدم زدن
وقتی که
آرزوهایت در حبس باشند..
 
 
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند!
 
  
ایــن کــه در آن جـــا خــوش کـــرده ای ،
دل اســت ..
نــه شـــهـر ِ بـــــازی !
تـــــاب ِ بـــــازی نـــــدارد !
 
 
نبود … پیدا شد … آشنا شد … دوست شد … مهر شد … گرم شد
عشق شد … یار شد … تار شد … بد شد … رد شد … سرد شد
غم شد … بغض شد … اشک شد … آه شد … دور شد … گم شد
تمام شد
 
 
دلواپسی من از نیامدنت نیست!
می ترسم
در پس این دل دل زدن ها
بیایی و دلخواه تو
نباشم
 
 
 
عــشـق ؛
زیـــــبـاتـــریــن لـــذّتـــیـست ..
کــه بـه وقــت ِ ارتـــکاب ِ آن ..
خـــــدا ،
بـــــرای ِ بـــــشر ..
ایــــستــاده “دســـت” مــــــیـزنــــد …!

 
 
بــخــــــنـد !
میــــخــواهــــم ،
تــــجــدیـــد ِ حــــیــات کــــنـم …!

 
  
اگر دل کندن آسان بود فرهاد به جای بیستون دل میکند
 
  
نه بــآل بـــآل میـ‍زنی
نه دل دل مـیکـنی
نه داد و بیداد میـکـنی
نه گــریه میـکنی
نه سـرت میزنی به دیوار
نه مـشـتت میکوبی به دیوار
از یه جایی به بـَعد فـَقط سکوت میکنی سکوت !
 
 
 
لبخند بزن !!!عکاس مدام اين جمله راتکرار ميکند اصلا برايش مهم نيست که دروجودت حتي يک بهانه براي شادماني نيست.
 
 
تو زندگی ، یه جایی هست ، بعد از کلی دویدن ، یهو وایمیستی ، سرتو میندازی پایین و آروم میگی : دیگه زورم نمی رسه !
 
  
دلتنگم ، برای کسی که مدتهاست بی آن که باشد ، هر لحظه زندگی اش کرده ام .
 
 
خوش به حال فرهاد که تلخ ترین خاطره ی زندگیش هم شیرین بود…!
 
  
کسانیکه قدر دستان نوازشگر را ندانند ، عاقبت پاهای لگدکوب را می بوسند
 
 
چقـــدر کم توقع شده ام ….
نه آغوشت را می خواهـــم ،
نه یک بوســـه
نه حتـــی بودنت را
همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است
مرا به آرامش می رسانــد حتــی
اصطکــاک سایه هایمـــان
 
 
 
حاصل عشق مترسک به کلاغ مرگ یک مزرعه بود!!!


+ نوشته شده در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 14:22 توسط رها |

 

چقدر سخت است بجای تو همه ی رویای با تو بودن را در آغوش بکشم. . .
 
 
ولت میکنم و میرم…ن اینکه دوست نداشته باشم.نه!بین خودمون باشه …از نخودی بودن “متنفرم!!!”
 
 
 مرگ کجایی که زندگی مرا کشت ؟؟؟

 
 
دلمان کوچک است ،
ولی آنقدر جا دارد که برای هر عزیزی که دوستش داریم ،
نیمکتی بگذاریم برای همیشه ی عمر

 
 
 
وقتی دوستدارد و دوسش داری ب تقدیر اعتماد کن , مانند کودک یک ساله ای که وقتی او را به هوا می اندازند می خندد/عچون ایمان دارد او را میگیرند
 
 
 
مرا دید و نشناخت
این بود درد
آهای ایوب کجایی بیا تا برایت از صبر بگویم
 
 
 
قله ای که چند بار فتح بشه بی شک یه روزی تفریحگاه عمومی میشه ,مواظب دلت باش...
 
 
غمگینم مثل عکسی در اعلامیه ی ترحیم که خنده اش همه را می گریاند!
 
 
 
تراشکار ماهری شده ام
از بس که تو نیامدی و من برای دلم بهانه تراشیدم
 
 
خدایا امشبم مهمانم باش به صرف یک قهوه تلخ,وقتش رسیده  طعم دنیایت را بدانی...
 
 
 
هر چه داشتم برایش رو کردم
اما لعنتی
"اسیر " نشد "سیر" شد!!!!
 
 
 
بی گمان روزی فرا خواهد رسید همچنان که در آغوش کسی خفته ای به یاد من ستاره هارا میشماری تا آرام شوی...
 
 
همرو خط زدیم تا به عشقمون برسیم غافل از این که خودمون خط خورده ی عشقمون بودیم تا به عشقش برسه!
 
 
 
خطش را عوض کرد...
من ماندم و "دوستدارم" هایی که
هرگز تحویل داده نشد...
 
 
 
دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرن و بعضی ها که لیاقت تو رو ندارن غرق بشن!
 
 
فراموش شدنی نیستی مانند ماه ک با هیچ دستمالی از شیشه پنجره پاک نمیشود
 
  
 
نه اینکه زانو زده باشم...!
نه...
فقط دلتنگیت سنگین است!
همین!
 
 
 
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانش نمیکند!
 
 


+ نوشته شده در چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 13:21 توسط رها |